کمک آموزشی یکی از معضلات اساسی که چند سالی است بسان اختاپوس بر جسم و روح دانش آموزان ما پنجه انداخته است، کتابهای کمک آموزشی بوده که از سال اول ابتدایی تا پایان دوره متوسطه مثل یک غذای کمکی بدبو، بی خاصیت ولی حجیم همراه اذهان پاک و سالم فرزندان مان بوده و هستند و متأسفانه برخی از مسؤولان آموزش و پرورش ما نیز بدون کمترین احساس مسؤولیتی مهر تأیید بر خیلی از کتب فوق زده، به انتشار قارچ گونه آنها دامن زده اند. براستی اگر نیاز به ارایه کتب کمک آموزشی احساس می شود، چرا برنامه ریزان و مؤلفان کتب درسی، خود چنین کاری انجام نمی دهند و مطالب مندرج در کتابهای کمکی را به حجم کتب درسی نمی افزایند؟ پاسخ نیز روشن است زیرا برای تألیف یک کتاب درسی باید مراحل مختلف پژوهشی و روان شناختی طی شده، با توجه به اصول تعلیم و تربیت و اهداف کلی آموزشی تدوین گردند. اما برای نوشتن یک کتاب کمک آموزشی، واقعاً چقدر وقت صرف می شود؟ و مفاهیم مربوطه تا چه حدی مطابق با اصول روان شناختی و تربیتی هستند؟ و مهمتر از همه اینها آیا واقعاً لزومی به انجام این امر احساس می شود؟ تا کی باید داد زد و فریاد کشید که اینقدر اذهان پاک و مستعد دانش آموزان را از مفاهیم صرف آموزشی انباشته نکنیم، تا کی باید نشخوارهای ذهنی خودمان را که فکر می کنیم درست است در قالب کتب کمک آموزشی، تقویتی و. ..در ذهن بچه ها بریزیم؟ و تا کی باید مطالب آموزشی یکسان را به چندین شیوه، مدل و نوع به خورد دانش آموزان بدهیم؟ واقعاً یک دانش آموز پایه اول ابتدایی که با هزاران عشق و آرزو به مدرسه پا می نهد، در همان سال اول و ماههای اول باید یک یا دو کتاب کمک آموزشی آن هم فقط از فلان ناشر و فلان نویسنده را همراه کتابهای خود به مدرسه ببرد و اگر نداشته باشد توسط معلم محترم زیر سؤال است که چرا نیاورده است؟ و او که خسته و کوفته به ویژه در مدارس خاص ساعت یک یا دوی عصر به خانه می رسد و بعد از صرف ناهار و استراحتی کوتاه، تکالیف مدرسه را نوشته و بعد هم در کمال خستگی و بی میلی به اجبار سراغ کتاب کمک آموزشی فلان درس رفته و با تأکید و سر و صدای والدین که خود نیز آسیب پذیر شده اند، مجبور می شود صفحه ای را حل کند یا بنویسد و این روال در سالهای بعد نیز ادامه دارد. حال دانش آموزی را تصور کنید که با همه این دغدغه ها و استرس ها پا به کنکور و دانشگاه می گذارند و والدین او نفسی تازه می کشند که خدا را شکر بالاخره زحمات ما نتیجه داد و فرزندمان در دانشگاه قبول شد و از دید نظام آموزشی ما نیز قبولی های بالا و کسب نمرات و رتبه های علمی بالا تنها ملاک موفقیت محسوب می شوند، در حالی که همین دانش آموز وقتی وارد دانشگاه می شود به علت ندانستن مهارتهای زندگی مثل قدرت ابراز وجود، تفکر انتقادی و تسلط بر اصول ارتباطی و. ..دچار مشکلات و آسیبهایی می شود و آن موقع این سؤال طرح می شود که اگر فقط نمره و مدرک و کنکور و کتاب کمک آموزشی و. ..کافی بودند، پس چرا بهترین سرمایه های ما که فرزندمان هستند این گونه دچار آسیب می شوند، پس ما باید در اهداف و عملکردمان تغییراتی اساسی بدهیم و آنچه واقعاً اضافی هستند و فقط اذهان را پر می کنند بدون اینکه خلاقیت ایجاد نمایند، تغییر رفتار را موجب شده، انسانهایی با اعتماد به نفس بالا و متکی به خود پرورش دهند را حذف کنیم. در انتها نکاتی ضروری در همین راستا خطاب به عزیزان گرانقدر معلم ارایه می شود که امید است مفید فایده باشد: 1) حتی المقدور از معرفی کتب کمک آموزشی خودداری کرده، اهتمام بیشتری در انجام مفاهیم و تکالیف کتب درسی بنمایند. 2) اگر قرار است کتاب کمک آموزشی معرفی شود، اصل مهم تفاوتهای فردی را رعایت کرده، دانش آموزان ضعیف، بی انگیزه و دارای مشکلات یادگیری را مستثنا نمایند و قطعاً می دانیم دانش آموزی که مثلاً در پایه دوم ابتدایی مشکل یادگیری داشته و انجام تکالیف معمولی اش را ساعت ها طول می دهد و در نهایت هم با سر و صدا و کمک فراوان والدین انجام شان می دهد، چگونه و در چه زمانهایی قادر خواهد بود تمرینات و فعالیتهای مربوط به کتاب کمک آموزشی اش را نیز انجام دهد؟ 3) لطف کرده تهیه این کتب را برای همه دانش آموزان و والدین الزام نفرمایند برخی خانواده ها که مشکلات اقتصادی دارند واقعاً برای تهیه آنها دچار مشکل می شوند. 4) و در نهایت اگر با در نظر گرفتن تمامی شرایط فوق کتابی معرفی می شود ترتیبی اتخاذ نمایند تا تمامی مفاهیم و مطالب کتاب بررسی و حل گردند، در صورتی که متأسفانه خیلی از این کتابها به صورت نیمه تمام در انتهای سال تحویل نمکی ها یا روزنامه فروشی ها می شوند. موضوع مطلب : دوشنبه 94 تیر 29 :: 9:31 صبح :: نویسنده : andishe abi
منوی اصلی آخرین مطالب پیوندهای روزانه پیوندها لوگو آمار وبلاگ بازدید امروز: 95
بازدید دیروز: 8
کل بازدیدها: 51661
|
||